دیشب واسه اوّلین شب بود که نشد اینجا چیزی بنویسم. دلیلشم ساده بود: خستگی مفرط. دیشب افطار خونهٔ یکی از بچّهها دعوت بودم. جماعت تئاتری هرگز قابل قیاس با بقیه نیستن. اینقد از دستشون خندیدم که همهٔ ناخوشی این یه هفته واسه چند ساعت رفت کنار. دیشب یه خونه هم دیدم ولی تا به نتیجهٔ قطعی نرسم، هیچ حرفی ازش نمیزنم. تا ساعت یک مهمونی بودم و تو راه برگشت یه چیزی واقعاً باعث تعجّبم شد: سینماهای شلوغ. انگار مثلاً ساعت 8 شب باشه. البته این روزا عدد 8 برام جالب شده. این تبلیغ تلویزیونی مؤسّسهٔ انصار هم مزید بر علّتئه. میگه هشت هزار و هشتصد و هشتاد و هشت جایزه... آدم یاد این آهنگ سامان ویلی میافته که میگه هشتصد و هشتاد و هشت تا هشت پا... خلاصه که دنیائیئه.
ک وقتی رسیدم خونه مشغول فرستادن ئی-میل واسه دوستام شدم. بالاخره من خودم یکی از حامیان این شعارم: رسانه مائیم. این کار تا حدود 4 صبح طول کشید. خیلی خسته بودم. گفتم 10 دیقه دراز میکشم و بعدش میام مینویسم. رفتم و بیهوش شدم. واقعاً قضیهٔ خبررسانی واسه من نسبت به خیلی از چیزا در اولویتئه. حتّی وقتی میام پای اینترنت اوّل از همه این کار رو انجام میدم. خیلی وقتا با وجود شوقی که واسه دیدن کامنتای بچّهها دارم، اوّل میرم سر ئی-میلا. بعضی از دوستان که لطف دارن و همیشه حتّی شده با توسّل به نرمافزارای مختلف میان و میفهمن من آنلاینم و پی.ام. میدن، شده که از دستم ناراحت باشن که چرا چت نمیکنم. ولی واقعاً عقیدهم اینئه که خزعبلات من اگه با فرستادن ئی-میل واسه اون دوستان جبران بشه، یه جورائی فایدهش بیشترئه. البته که این یه عقیدهٔ شخصیئه. آدم نباید با یه خرما گرمیش بشه و با یه مَویز سردیش. من دلم میخواد واسه سبزا هر کاری ازم بر میاد بکنم.
ک چند وقت پیش یکی از دوستام آشغالاش رو از ماشین ریخت وسط خیابون. گفتم فلانی چرا اینجوری میکنی؟ گفت چون بعد از اون همه زحمتی که سر انتخابات کشیدم، الان دیگه هیچ انگیزهای ندارم. گفتم خب این راه رفع بیانگیزگی یا انگیزهدار شدن نیس. این شهر مال ماست. درستئه الان یه عدّه غاصب بالا سرمون هستن، ولی ما نباید به زشتیا دامن بزنیم. امروز هم شنیدم که یکی از رفقای اسبق اعلام کرده که آشغال ریختن نمونهای از اعتراض مدنی به شرایط موجودئه! خیلی خوشحال شدم که بالاخره یه نفر هم از میون ما به عنوان تئوریسین اصلاحات سر بر آورده و ما میتونیم به مشارکتیا بگیم که اگه شما سعید حجّاریان رو دارین، مام فلانی رو داریم. خیلی دلم میخواس به اون آدم بگم که آخه کونی، در بهترین حالت تو با این کار داری میرینی به کاسه کوزهٔ شهردار، نه رئیسجمهور. و تأکید کنم که قالیباف از بزرگترین دشمنان احمدینژاد محسوب میشه. آدم نباید با یه خرما گرمیش بشه و با یه مَویز سردیش.
ک ضمناً امروز واسه اوّلین بار صدیقی به عنوان امام جمعهٔ تهران رفت بالای منبر. این آدم به شیخ گریان معروفئه. من که کلّی ازدستش خندیدم.
ک وقتی رسیدم خونه مشغول فرستادن ئی-میل واسه دوستام شدم. بالاخره من خودم یکی از حامیان این شعارم: رسانه مائیم. این کار تا حدود 4 صبح طول کشید. خیلی خسته بودم. گفتم 10 دیقه دراز میکشم و بعدش میام مینویسم. رفتم و بیهوش شدم. واقعاً قضیهٔ خبررسانی واسه من نسبت به خیلی از چیزا در اولویتئه. حتّی وقتی میام پای اینترنت اوّل از همه این کار رو انجام میدم. خیلی وقتا با وجود شوقی که واسه دیدن کامنتای بچّهها دارم، اوّل میرم سر ئی-میلا. بعضی از دوستان که لطف دارن و همیشه حتّی شده با توسّل به نرمافزارای مختلف میان و میفهمن من آنلاینم و پی.ام. میدن، شده که از دستم ناراحت باشن که چرا چت نمیکنم. ولی واقعاً عقیدهم اینئه که خزعبلات من اگه با فرستادن ئی-میل واسه اون دوستان جبران بشه، یه جورائی فایدهش بیشترئه. البته که این یه عقیدهٔ شخصیئه. آدم نباید با یه خرما گرمیش بشه و با یه مَویز سردیش. من دلم میخواد واسه سبزا هر کاری ازم بر میاد بکنم.
ک چند وقت پیش یکی از دوستام آشغالاش رو از ماشین ریخت وسط خیابون. گفتم فلانی چرا اینجوری میکنی؟ گفت چون بعد از اون همه زحمتی که سر انتخابات کشیدم، الان دیگه هیچ انگیزهای ندارم. گفتم خب این راه رفع بیانگیزگی یا انگیزهدار شدن نیس. این شهر مال ماست. درستئه الان یه عدّه غاصب بالا سرمون هستن، ولی ما نباید به زشتیا دامن بزنیم. امروز هم شنیدم که یکی از رفقای اسبق اعلام کرده که آشغال ریختن نمونهای از اعتراض مدنی به شرایط موجودئه! خیلی خوشحال شدم که بالاخره یه نفر هم از میون ما به عنوان تئوریسین اصلاحات سر بر آورده و ما میتونیم به مشارکتیا بگیم که اگه شما سعید حجّاریان رو دارین، مام فلانی رو داریم. خیلی دلم میخواس به اون آدم بگم که آخه کونی، در بهترین حالت تو با این کار داری میرینی به کاسه کوزهٔ شهردار، نه رئیسجمهور. و تأکید کنم که قالیباف از بزرگترین دشمنان احمدینژاد محسوب میشه. آدم نباید با یه خرما گرمیش بشه و با یه مَویز سردیش.
ک ضمناً امروز واسه اوّلین بار صدیقی به عنوان امام جمعهٔ تهران رفت بالای منبر. این آدم به شیخ گریان معروفئه. من که کلّی ازدستش خندیدم.
۵ نظر:
شازده من اینجا روانم
ترجیحا صامت
حاج آقا با کشمش گرمیشون میشه!بت خرما که کورک میزنه در نواحی حساس به قاعده نارگیل
رسانه ماییم
:*
خوبه این خستگی ازت در رفت
این که مردم تا دو بیرونن نشون میده ما ایرانی ها چقدر پرکاریم
خوش به حالت باز واسه یه مدت اینقدر شادبودی که خستگی از تنت بیرئن بره ... و ما از خوشحالیه شما خوشحال میباشیم .. اگه بلاگت آمارخون داشت احتمالا" بالای 1000بود .. هی اومدم و رفتم دیدم خبری نیست ..
دیگه هرچی میشه و هرکاری میکنن میشه حرکت مدنی ..ریدن تو سطح شهر که دیگه اسم نمیخواد .. فقط بی شعوریه .. رئیس جمهور که نمیاد جمع کنه که..
من 12تا2 نرفتم بیرون که ببینم اینجا چه خبره .. اما باید اینجام شلوغ بشه ... از بحث فرهنگی و اینای قضیه که بگذریم مهمتر اینه که نیم بهاء و اینجام اصفهان ...
:دی
وقتی رسیدم خونه مشغول فرستادن ئی-میل واسه دوستام شدم. بالاخره من خودم یکی از حامیان این شعارم: رسانه مائیم. این کار تا حدود 4 صبح طول کشید
عمو مخالفم
تو که وقتت رو از سر راه نیاوردی
خیلی خوبه که اخبار حاضر و آماده توی ای میل آدم باشه
اما بقیه هم می تونن پی گیر باشن خودشون از سایتی مثل بالاترین و چیزایی شبیه به این
تا ساعت چهار صبح!!!!!! یعنی چی؟ خوابت چی می شه ؟ تو همین طوری هم واسه کارای روز مره ی خودت وقت کم می یاری
ارسال یک نظر