زِناشوئی
.
.
آرکایو (Archive) گوش میکنم.
ک Fuck You Anyway همهش تویِ گوشم تکرار میشه.
ک بیمارستان روبرومئه.
ک من رویِ خطِ عابر واستادهم.
ک ماشینا دونهدونه از جلوم رد میشن.
ک Fuck You Anyway بلندتر تُو گوشم نعره میشه.
ک اوّلین قدم رو که ورمیدارم، اون پرادویِ کوفتی همچین بوق رو میکشه سرم که سه قدم میپرم عقب.
ک دوّمین قدم رو که ورمیدارم، یه موتوری بهم ثابت میکنه که فقط من نیستم که خیلی دیرم شده.
ک سوّمین قدم یعنی اینکه آمبولانس داره "نجات" بشریت رو تُو چشات میکنه.
ک یادم به صبح میافته که رویِ سفیدیِ سنگِ مستراحْ اسمش رو بالا میآوردم.
ک عوضی... اسمت عصمت میبره.
ک دوباره برمیگردم به خیابونِ شلوغ.
ک خدایا، بیمارستان با من فقط به اندازه عرضِ یه خیابون فاصله داره و من رویِ خطّ عابر واستادهم.
ک چقدر این خطّایِ سفید شبیهِ سنگِ مستراحن.
ک شروع میکنم به دویدن و داد زدن: آهای جاکشا! اون پایِ کیریتون رو فشار بدین رویِ پدالِ وسطی! من میخوام بچّهم رو بندازم...
ک Fuck You Anyway همهش تویِ گوشم تکرار میشه.
ک Fuck You Anyway همهش تویِ گوشم تکرار میشه.
ک بیمارستان روبرومئه.
ک من رویِ خطِ عابر واستادهم.
ک ماشینا دونهدونه از جلوم رد میشن.
ک Fuck You Anyway بلندتر تُو گوشم نعره میشه.
ک اوّلین قدم رو که ورمیدارم، اون پرادویِ کوفتی همچین بوق رو میکشه سرم که سه قدم میپرم عقب.
ک دوّمین قدم رو که ورمیدارم، یه موتوری بهم ثابت میکنه که فقط من نیستم که خیلی دیرم شده.
ک سوّمین قدم یعنی اینکه آمبولانس داره "نجات" بشریت رو تُو چشات میکنه.
ک یادم به صبح میافته که رویِ سفیدیِ سنگِ مستراحْ اسمش رو بالا میآوردم.
ک عوضی... اسمت عصمت میبره.
ک دوباره برمیگردم به خیابونِ شلوغ.
ک خدایا، بیمارستان با من فقط به اندازه عرضِ یه خیابون فاصله داره و من رویِ خطّ عابر واستادهم.
ک چقدر این خطّایِ سفید شبیهِ سنگِ مستراحن.
ک شروع میکنم به دویدن و داد زدن: آهای جاکشا! اون پایِ کیریتون رو فشار بدین رویِ پدالِ وسطی! من میخوام بچّهم رو بندازم...
ک Fuck You Anyway همهش تویِ گوشم تکرار میشه.