امروز 3 تا خونه دیدم و حسابی خسته و کوفته شدم. یکیش که تا پای قرارداد هم پیش رفتم. از قضا این موردِ اکازیون با مالک بود و جاشم توی پاسداران. گمونم برادر بزرگوارم این دفعه دلشون بیاد پا از در این خونههای این محلّه بیرون بذارن. امّا خب، معاملهمون نشد. پدرِ خانواده گویا از ریخت من خوشش نمیاومد.
کک امروز توی دوقوز یه سر هم رفتم به مجتمع پویا زدم. این مجتمع که بدون دخالت بنگاهها با مردم معامله میکنه، از دور دل میبره و از جلو... خلاصه رفتم تو. اینقدر کثیف و زشت و ضایع و مزخرف بود که حد و اندازه نداشت. دلم واسه تمام ساکنین اونجا میسوزه. بعد از اون یه خونهٔ دیگه رو هم توی دوقوز دیدم. بسیار شیک و تر و تمیز و آماده بود، ولی متأسّفانه جائی برای اثاث من نداشت. خیلی خونهٔ دوسداشتنیای بود، امّا...
کک یه خونه هم توی اختیاریه دیدم که باز همین مشکل رو داشت. اوّل که رفتم توی بنگاه، طرف گفت چک داری واسه اجارههات بدی؟ گفتم خب من 5 تومن پیش دارم میدم که خودش یه جور ضامنئه. حالا اگه بخوای میتونم سفته هم بدم چون دستهچک ندارم. گفت نه. مالکش یه مقدار گیرئه. ممکنئه زیر بار نره. گفتم خب بیاد من قانعش میکنم. گفت نه من میدونم قانع نمیشه و چک میخواد. گفتم آخه آقا جون، سفته رو که بعد از پوسوندنِ 60 تا کفن هم میتونی پیگیری کنی. از چک که بهترئه. گفت خب اون چک میخواد که اگه یه وقت اجارههاش پرداخت نشد، بره پول بگیره. گفتم خب تو فرض کن من چک دادم و پولِ پرداخت نداشتم. این بابا چهجوری میتونه از حسابِ خالیِ من برداشت کنه؟ گفت حالا برو فردا بیا. گفتم ببین میتونی با مالک تماس بگیری؟ گفت آخه اون چک میخواد. دیگه دید من زیادی دارم کلید میکنم، همکارش برگشت گفت بابا ایشون خودشون مالکن! یکی نیس بگه خب سقطِ مرگ میکردی از اوّلش میگفتی؟!
کک امّا خونهٔ پاسداران به شدّت رو مخم رفت. صاحبخونه از این سرهنگای بازنشستهٔ رو مخ بود که انگاری میخواس زندونی بیاره. بگذریم. زیاد مهم نیس. از این موارد به وفور یافت میشه.
.
.
.
موندهم که سر بازیای لیگ برتر فوتبال چی میاد؟ هیچ بعید نیس اعتراضات مردمی به ورزشگاها کشیده بشه و من شنیدهم که قرارئه دوربین کار بذارن. به نظرم با حذفْ چیزی عوض نمیشه. پس چرا کت و کلفتای نظام نمیفهمن؟ دلیلش روشنئه: قدرت کور و کر میکنه. خیال میکنی خدائی، ولی کدخدا هم نیستی. چقدر وضعیت اسفناکیئه این وضعیت.
کک امروز توی روزنامه خوندم که موسوی جبههٔ سیاسی "راه سبز امید" رو راه انداخته. اوایل قرار بود حزب راه بندازه که بنا به توصیهٔ عزتالله سحابی بود که دست از حزب کشید و رفت سمت تشکیل جبههٔ سیاسی. خیلی دلم میخواد عضوش بشم. میدونم که الان هیچ حرکتی توی این مملکت با امنیت همراه نیس، ولی نمیشه جریان رو رها کرد. من هرگز در شرایط فعلی موافق انقلاب نیستم. دلم میخواد اصلاحات شکل بگیره.
کک امّا کرّوبی هم به خوبی وارد گود شده. شنیدم که دیروز قرار بوده انصار حزبالله دم دفتر روزنامهٔ اعتماد ملّی جمع بشن که گویا ناکام موندهن. جالبئه که من چند تا ون بیشتر اون حوالی ندیدم که در واقع داشت مانع این حرکات میشد. آدمای انصار هم که مشخصّاً بدون موتوراشون معنی ندارن. اینا باید خجالت بکشن که ادّعای 24 میلیون رأی رو دارن، ولی جلوی در یه روزنامه رو هم نمیتونن ببندن. اون وقت میان به معترضین لقبِ بیگانهپرست و اجنبی میدن و کلّ نیروهاشون رو از سراسر کشور و حتّی خارج از کشور(به عنوان مثال، سربازای لبنانی) روونهٔ میدون میکنن و بازم کم میارن.
کک باید منصف بود.
۶ نظر:
:دی اولندش !
باز واسه شروع خوبه .. این همه خونه رو تو یه روز رفتی دیدی ..
موفق باشی ..
میگم راسی بازیای لیگ اصن چی شد ؟ کی برده کی باخته ؟
چرا انگار امسال زیاد هیجان نداره .. داره ؟!!!؟
جالب میشه اعتراضا به اونجا یعنی ورزشگاها کشیده بشه ..مثلا" میخوان به طرفدارای ذوب آهن و اینا بگن پرچم بنفش دس بگیرین ؟!؟!
طرفای ما خونه چه جوریه ؟
اینورا حال نمی کنی ؟
سروش
داش هومن كلا چقدر عوض شدى!
بابا ایشون خودشون مالکن! یکی نیس بگه خب سقطِ مرگ میکردی از اوّلش میگفتی؟کاش قبل از این که بدونی چند تا فحش به مادر مالک داده بودی
اون یارو دومی ئه چقدر دور از جون ِ گاو یه موجودی بود !
کارتن کردن کتابا رو شروع کردی؟ به تنهایی؟ سخت نیس شازده؟ جان فری بگی ها کاری بودا
توی پستهای پایینی هم کامنت دادم راجع به سیستم کامنت گذاری هم گفتم چی به چی ئهه
ارسال یک نظر