۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

یک ماه بعد

باید بگم که خب، خونه رو گرفتم. یه جایِ خوب؛ 3 تا بن‌بست که یکی‌یکی می‌رن تو کونِ همدیگه؛ یه خونه‌ای که تهِ یکی از همون بن‌بستا جا خوش کرده؛ یه حمومی که تهِ اتاقْ یه گوشهٔ دنج واسه کیسه کشیدن به پر و پاچهٔ نوعِ بشر فراهم کرده؛ یه در که اون سرِ اتاق رو به یه حیاطِ نقلی و همه‌پسند وصل کرده؛ یه در که این سرِ اتاق رو به یه حیاط خلوتی وصل کرده که شده اتاقِ امنِ کتابایِ من؛ و یه درِ دیگه که همین اتاق رو به هال و عشق و حالِ من ربط داده. ایناس مشخصّات اون خونه‌ای که یه گوشهٔ این شهر منتظرِ من نشسته بود. این بهترین خونه‌ای‌ئه که تا حالا داشته‌م.
.
.
.
همچنان بازارِ سیاست داغِ داغ‌ئه. 3 نفر از معترضانِ به نتیجهٔ انتخابات رو به اعدام محکوم کرده‌ن. 2 تاشون منسوب به «انجمن پادشاهی ایران» و اون یکی منسوب به «مجاهدینِ خلق». واقعیتی وجود داره و اون این‌ئه که اعدام افراد و نادیده گرفتنِ آراء و عقایدشون -همونطور که شونصد نفر تا حالا اینا رو گفته‌ن- به هیچ وجهِ مِن الوجوه پسندیده نیس. امّا 2 تا نکته به ذهنم می‌رسه که بدرقم فسفر کشیده ازم: اوّلاً، فارغ از هر عقیده و سِلک و سلوکی -همونطور که اشاره کردم- اعدامِ افراد -اونم به این شکل و با این بهونه- اخلاقی و انسانی نیس؛ ثانیاً، کشتنِ این افراد ناقوسِ مرگِ نظام رو با صدایِ بلندتری به صدا در میاره.
ک اگه از بُعدِ دوّم به قضیه نگاه کنیم، مرگِ این افراد به نفعِ جنبشِ سبزئه. ولی اگه از بُعدِ اوّل نگاه کنیم، مرگِ این افراد در تعارض با آرمان‌های جنبشِ سبزئه. راهِ ما راهی نیس که توش اخلاقیات و انسانیت به بهونهٔ بقا زیرِ پا گذاشته بشه. به عبارتِ دیگه، هدفْ وسیله رو واسهٔ ما توجیه نمی‌کنه. این دقیقاً فصلِ اختلافات خمینی و منتظری هم بوده. خمینی حفظِ نظام رو اوجبِ واجبات می‌دونست و منتظری حاضر نبود ارزش‌ها و اخلاقیات رو در درجه و مرتبه‌ای غیر از «اوّل» ببینه.
.
.
.
جایزهٔ نوبلِ صلح به اوباما رسید. خب منم مثل خیلیا معتقدم که در عرضِ 9 ماه نمی‌شه به چیزی رسید که برندگانِ قبلیش عمری رو در راهش سپری کرده‌ن. همین «مهدی، فرزندِ احمدِ» خودمون خیلی بیشتر محق بود. ولی اوباما اومد جایزه‌ش رو طیِ یه نطقِ نمایشی و خنک با ندا آقاسلطان تقسیم کرد. احساس می‌کنم اوباما با تمومِ هوش و فراستی که از خودش نشون می‌ده، یه نمور مزوّر می‌زنه. یعنی راستیاتش یه جورائی به نظرم «دشمنِ دانا» میاد. دشمنی که هنوز نمی‌دونم دشمنیش با ملّتی مثلِ ملّتِ ما می‌تونه به چه نحوی باشه. ولی به هر حال، دشمنِ دانا از 100 تا رفیقِ نادون بیشتر می‌ارزه.
ک علیرغمِ تمامِ حرفائی که دربارهٔ اجحاف در حقِّ طالبانِ صلح و این جایزه زده شده، به نظر من این جایزه از جهاتی به نفعِ ماس. حالا دلیلش رو کامل توضیح می‌دم. ولی قبلش باید چند تا ابهامِ اساسی رو در این مورد بگم، و بعد برسم به دلیلی که برایِ منفعتِ مردمم می‌بینم.
ک اوباما تنها 12 روز بعد از رسیدن به ریاست جمهوریِ امریکا رفت توی لیست نامزدایِ این جایزه. دولتِ اوباما درست قبل از این جایزه بود که کمک به حقوقِ بشر در ایران رو لغو کرد. این جایزه در حالی که باید به مخالفانِ جنگ و کشتار داده بشه، در شرایطی به اوباما داده شد که به زودی باید در موردِ فرستادنِ 40000 سرباز به افغانستان تصمیم بگیره. وَ وَ وَ...
ک امّا من کاری به این حرفا ندارم؛ من معتقدم که این جایزه از جهاتی شاید به نفعِ مردمِ ما باشه. چرا؟ چون ناخودآگاه برای صاحبش بارِ مسئولیت به همراه داره.
ک امروز توی تابناک خوندم که دولتِ اوباما به طرزِ شگفت‌آوری با تحریمِ چهارم -که گویا بزرگترین تحریمِ سال‌هایِ اخیر علیه ایران بوده- مخالفت کرده و زمانی واسه رسیدگی مجدّد به این موضوع مشخّص نکرده. خب این به نظرِ من یه خبرِ خوب واسه مردمِ ماس. اگه قطعنامه صادر بشه علاوه بر فشارِ اقتصادیِ مضاعفی که به مردم وارد می‌شه، زمینه‌هایِ جنگ علیهِ ایران هم بیش از پیش چیده می‌شه. در واقع صدورِ قطعنامه به معنیِ این بوده که ایران همچنان داره می‌ره دنبالِ سلاحِ هسته‌ای و اگه ادامه بده، ما مجبور به حمله‌ایم. یادم نمی‌ره که اوباما تویِ سازمانِ ملل صراحتاً گفت که گزینهٔ حملهٔ نظامی رو علیهِ ایران کنار نذاشته‌م.
ک حالا حمله به ایران علاوه بر ویرانی و خونریزی و قحطی و کوفت و زهرِ مار، یه آسیبِ بزرگِ دیگه هم به همراه داره: مطالباتِ جنبشِ سبز جایِ خودشون رو به دفاع از کیانِ وطن می‌دن. این یعنی اینکه هر کی کفِ خیابون بوده، این بار نه از سرِ حمایت از احمدی‌نژاد و نظام، که به خاطر غرورِ خودش و کشورش می‌ره اون وسط. به این دلیل بود که گفتم جایزهٔ صلحِ نوبل شاید یه جائی به دردِ ما بخوره. البته انکار نمی‌کنم که حمله به ایران به این سادگیا نیس. اونا هنوز تو عراق و افغانستانش هم مونده‌ن.

۶ نظر:

ناشناس گفت...

بینهایت تبریک برای خونه.
واقعا خوشحال شدم

همون گفت...

تبریک حاجی جون
خیلی مبارک باشه
خدا کنه یه خونه هم واسه ما پیدا شه

ممد بنک گفت...

امروز تو تابناک خوندی و گفتی که موفقیت واسه مردم ماست؟
نه دادا. از تو بعیده که این فیلما روت تاثیر این شکلی بذاره. باید مردم فکر کنن که مموتی موفق شد یه کاری کنه که آمریکا کوتاه بیاد. همین و بس.
آقا تو اون دهات خوش آب و هوا به این نتیجه رسیدن که ما هسته نمیسازیم و شما خودتون صاحاب هسته این. اگه دلتون خواس از ته مونده هسته ها یخدشم تف کنین سمت ما. در عوض آق باراک بیاد و این تیاترو واسه ملت شریف در بیاره.

ناشناس گفت...

ممد جان
من فکر می کنم هیچ چیز بدتر از جنگ نیس
جنگ یعنی مردمی که تبدیل می شن به گوشت قربونی
شاید خیلیا نرن
ولی مطمئن باش خیلیا هم می رن
جنگ یعنی ابهامی که دچار قوز بالا قوز شده
وگرنه منم موافقم که مموتی مثل سگ باج داده
کی می تونه منکر بشه؟

ممد بنک گفت...

حالا کی گفت که من از جنگ خوشم میاد؟ حرف من اینه که اینا همش باجیه که مموتی میده و در مقابلش تیاتریه که باراک در میاره. زیاد هم حرفای این داش محسنه رضاییه نون به نرخ روز خور رو جدی نگیرین.

Famei dori گفت...

شاید انکار نکنی ولی زیاد هم برات حایز اهمیت نبوده ! ( عراق و افغانستان رو میگم ) . احساس می کنم باید اول به شماها تبریک بگم بعد به اوباما ! مبارک باشه!