۱۳۸۸ آبان ۱, جمعه

یک سال گذشت...

1.
امروز بعد از تقریباً یه سال برگشتم رادیو. البته سه‌شنبهٔ گذشته هم جایِ یکی از بچّه‌ها رفته بودم. ولی اون حساب نیس. این یکی برنامهٔ خودم‌ئه.
.
.
.
2.
این کتابایِ لعنتی دس از سرم بر نمی‌دارن. انگاری مثِ قارچ رشد می‌کنن. یعنی چی؟ خودمم نمی‌دونم. ولی خب، بالاخره یه سر و سامونی بهشون دادم.
.
.
.
3.
تصمیم دارم یه کار ببرم رویِ صحنه. یه نمایشنامه که 2 سال پیش نوشته بودمش و هرگز اجرا نشد. با وجود اینکه جایزه هم گرفته بود، اجرا نشده بود. چند تا کارگردان می‌خواستن اجراش کنن که هر کدوم به دلیلی نتونستن، نخواستن، نذاشتن، نشد... نمی‌دونم؛ خلاصه که تا حالا اجرا نشده. فعلاً در به در دنبالِ بازیگرم. بازیگری که متعهّد و مستعد باشه. البته که چنین خصوصیاتی علیرغم سادگی، بسیار بسیار کمیابن. ولی من این متن رو اجرا می‌کنم.
.
.
.
4.
خیلی برام جالب‌ئه. عدّه‌ای از حضرات هنرمند تصمیم به تحریمِ جشنوارهٔ تئاترِ فجر گرفته‌ن. چرا؟ چون این جشنواره دولتی‌ئه. بعد می‌ری می‌بینی همینا شده‌ن بازبین و بازخوان و داور و شرکت‌کنندهٔ جشنوارهٔ تئاتر رضوی، جشنوارهٔ تئاتر عاشورائی، جشنوارهٔ تئاتر ماه و... خب اگه اون دولتی‌ئه، پس اینا دولتی نیس؟ چرا اینقدر تزویر و ریا؟ چرا سوء استفاده؟ چون جشنوارهٔ فجر تو چشم‌ئه و بقیه‌شون نیس، شما باید فقط اون رو تحریم کنین؟
ک بعد جالب‌تر اینکه بعضیاشون علیرغم تحریمِ فجر یا سایرِ‌جشنواره‌ها، می‌رن کاراشون رو اجرایِ عمومی می‌کنن. خب همونطور که تئاتریا می‌دونن و متأسّفانه جمعِ کثیری از مردم نمی‌دونن، تئاتر فقط و تنها فقط با بودجهٔ دولت به حیاتش ادامه می‌ده. یعنی اینا اوّل دولت رو تحریم می‌کنن، بعد می‌رن از دولت پول می‌گیرن و اجرا می‌رن!
ک اون وقت دوستانِ تئاتری و غیرِ تئاتری معتقدن که فلانی چطور می‌تونه بند سبز ببنده و بره جشنواره؟! شکرِ خدا که اقلاً حرف و عملمون تا حالا اگرم یکی نبوده، در راستایِ یکی بودنش تلاشمون رو کرده‌یم.
.
.
.
5.
مادر عصری تماس حاصل فرمودن. گفتن من حالتِ سرماخوردگی دارم، زنگ زدم بهت بگم که حواست باشه سرما نخوری. گفتم باشه. بعد رفتم تویِ حیاط خلوت و همه چیز در کمتر از 3 دیقه اتّفاق افتاد: من سرما خوردم!
.
.
.
6.
چند تا ترک می‌رن سینما. فیلمِ راز بقا رو داشته پخش می کرده. تمساح‌ئه آروم آروم میاد و آهو رو می‌خوره. همه ناراحت می‌شن. تمساح‌ئه می‌ره پایِ خر رو بخوره، خرئه با یه جفتک پوزِ تمساح‌ئه رو داغون می‌کنه . یه دفعه ترک‌ئه بلند می‌شه می‌گه: «محمدیاش صلوات»!
.
.
.
7.
لطفاً رأی‌گیری رو دریابین.

۱۰ نظر:

سرور گفت...

1. موفق باشيد،‌در جميع موضوعات!
2. بازم به هم مي ريزن چرا خودتو خسته مي كني ؟ كافيه يه دونه رو ازون لا به لا بخواي !
3. مي خواي خودم برات دس بگيرم؟ بازي رو ميگم =))
4. اي آقا ...
5. ببيــــن يه لحظه فك كردم حياط خلوت من رو مي گي. گفتم من پست ويروسي نذاشته بودم :))

دكتر سين گفت...

ببين من سلطان سرماخوردگي و انفلونزا و آنژينم. اما الان 2 3 ساله از طريق يك درمان كلاسيك، همين دم اول كه حال و هواش مياد مي زنم ويروس و باكتري رو نفله مي كنم. شما اجالتاً روزي 4بار (6 ساعتيه بار) "دو"تا ادالت كولد + يك استامينوفن بنداز بالا و تا مي توني چاي ليمو و اگه بود ليمو شيرين با پرتقال بخور. تو نطفه خفه مي شه و مثل من رويين تن مي شي :))... جدي جواب ميده ها. وگرنه سر و كارت با آمپول و پني سيلين و اين چيزاس .
(الان من نفر بالايي نيستما )

هـ. ز.ز. گفت...

دکتر جان متشکرم.
بنده خاطرم هست که شما علاقمندین که به شکل مرموزی مشکوک باشین. ملتفتم که شما سرور نیستین.

م. گفت...

ببین الان این جماعت ترک میان خودشون رو اینجا میسوزوننا !! قدیمی بود ولی خیلی با حال بود

نیلو مورچه گفت...

man ye bar fontam dorose PCm kharabe PC doros mishe fonte farC nadaram .. manam hali havaye sarma khordegi daram yani alan yeho borooz mikone?!:-s


omidvaram karetam bered bala:D!
badam dige in ke felan asan halam khosh ni ... giiiiiiiiijam...
man doos nadaram sarma bokhoram!!:-((

همون گفت...

سلام حاجی جون
بالاخره خونه یابیدم
هورااااااااااااااااا
جوکت عالی بود
حاجی نبینم سرما خوردی
اونم به روش زورکی
خودتو بپپا دیگه

خانم فیلا فیلا گفت...

1.تبریکات برای رادیونی شدنتان
2.از کتابا خسته شدی بفرستشون اینور من قول می دم سروسامونشون بدم
3.می شه اسن این نمایشنامه رو بگی؟؟؟؟؟؟
4.سر از تحریم در نمیارم یه نظری می دم گند می زنم اونوقت
5.چای+آبلیمو+عسل میل بفرمایید خوب می شود..در اینجا از برای گرانی دکتر این حرفا به سمت درمان های خانگی رفتیه ایمو در تعجب دیدیم چقد جواب می دهد..در ضمن پس از عطسه فرمودن در دستمال دستمالتان را در کیسه نایلون انداخته و در سطل زباله بیاندازید..
6.این قسمت آیا برای تنوع و یکنواخت نشدن بلاگتان است؟اگر این چنین است قسمت تفریح و سرگرمی را افزایش دهید
7.با تشکر

ناشناس گفت...

موفق باشی با نمایشنامه جدیدت

سعدی راست میگه : سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی
به عمل کار برآید به سخندانی نیست


مامان ها هم راست میگن بهتره به حرفاشون گوش بدید

Elham گفت...

***

الان شما مشمول بند چهارم کامنت خودتون در وبلاگ تخته شاسی شدید ، البته با این توضیح که بنده اگر با وبلاگی حال نکنم کامنت نمیذارم !!!!! ( هرگونه کپی برداری این توضیح رو از توضیحات دیگران به شدت تکذیب می کنم !!!)


خدا خیرتون بده ، داشتم به این نتیجه می رسیدم که تبلیغات هیچ نقشی در افزایش مخاطبان یک وبلاگ ندارد و کلا داشتم کلیه اصول افزایش مشتری و راهکارهای افزایش فروش کالا و اثرات تبلیغات در گول زدن مردم و غیره رو زیر سوال می بردم که شما به این آشفتگی ذهنی پایان دادید !!!

.................

هنرتان پایدار !!!
نمایشنامه یتان پرمخاطب !!!

***
Elham
***

Elham گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.