ساعت 4 و 30 و 7 دقیقه و بنده بیدار و بیعار و بیکار... یه نمور خوابم میادا، ولی اگه بخوابم فردا از کلاس ساعتِ 8 عمو فردوس جا میمونم. مخصوصاً که دلم میخواد یه کمی باهاش اختلاط کنم. پیشنهادِ اورلئانو مبنی بر تلویزیون تماشا کردن جالب بود. دیشب یه فیلم گذاشتم که زودتر بخوابم. خیلی مفید بود، ولی تو زمانِ بیدار شدنم اثر نذاشت! بدترین چیز تو قضیهٔ خواب واسه آدمی مثِ من اینئه که من دلم میخواد دیرتر از 12 نخوابم و دیرتر از 8 بیدار نشم، ولی زودتر از 4 خوابم نمیبره و زودتر از 12 بیدار نمیشم. یعنی در واقع «خواست» و «پیشامدی» که من در نظر دارم، زمین تا آسمون با هم فرق دارن. این باعث میشه زمانی رو که دلم میخواد خواب باشم و متأسّفانه در اون حین بیدارم رو به بطالت بگذرونم. یعنی از 12 شب به بعد، عملاً هیچ حرکت مثبتی انجام نمیدم. به زبانِ لری: هیچ گهی نمیتونم بخورم.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۸ نظر:
:))))
ببين كاااااااملاً ، همدرد و هم زجريم !
"سین" جون! دارم فناء فی الفاک میشم من!
http://ehda.ir/StaticPages/ViewPages/StaticPageView.aspx?ID=33
تو می تونی.
تواناییش رو داری
تو نمی تونی.
تواناییش رو نداری.
;-)
((:
ببين "ه" جون، اين طور مواقع وقتي اون سوزش وحشتناك از پشت هيپوفيز و مخچه مياد مي سره رو كمر بعد مي ره همينطوري هر جا مي خواد تا ميرسه به نوك انگشتاي پات، فكر مي كني داري نابود مي شي اما اشتباه نكن تنها داري از اونور خواب مي افتي! ... يعني اگه چند دقيقه ازون ماكزيمم فناء في الفاك بگذري،عين خود بنز تا همون شب بيداري !
خب دیگه!
زرت باید خودت رو فریب بدی و بخوابی.
البته نه مثل من که امشب به زور ساعت 9 خوابیدم و الان سر ساعت 2 بی دلیل بیدار شدم!
ارسال یک نظر