رفتهم به یارو میگم که آقای بنگاه، این خونه رو تا 11 صبح قرار بود خبرش رو بدی. میگه تازه الان اومدم و زنگ میزنم. چشم. 5 ساعت بعد باز حرفم رو تکرار میکنم. اونم همینطور. نیم ساعت بعد زنگ زده میگه که صاحبخونه اتاق رو واسه وسایلش میخواد. میگم مگه من خرچنگم که تو 20 متر جا زندگی کنم؟ میگه خب حالا شما بیا، بعداً اعتمادش رو جلب میکنیم اون اتاق رو هم ازش میگیریم! میگم اومدیم و اعتماد نکرد. اصلاً چه جوری جلبش کنم حالا؟ میگه خب چرا نشه؟ میشه. میگم تو قرارداد ذکر میشه که اتاق در اختیارشئه؟ میگه بله. میگم خدافظ شما. و اینجوری چهارمین قرارداد هم به فاک عظمی میره.
ک من خسته نمیشم. قطعاً یه خونهٔ بهتری هس که منتظر نشسته تا من پیداش کنم. من شک ندارم. یه خونهای که خونهٔ امیدم باشه. کاری ندارم که فقط 9 روز تا قراردادم مونده، من به دستش میارم.
ک من خسته نمیشم. قطعاً یه خونهٔ بهتری هس که منتظر نشسته تا من پیداش کنم. من شک ندارم. یه خونهای که خونهٔ امیدم باشه. کاری ندارم که فقط 9 روز تا قراردادم مونده، من به دستش میارم.
۵ نظر:
عمو هومن
نه روز واسه امثال ماها نه روزه
واسه شما نود روز حساب می شه
:*** اسیر ِ اراده ی این شازده ی نازنین
والا مام خيلي دوست داريم اين وسط مسطا يه كاري براتون بكنيم
اينكه نمي تونيم و كاري ازمون برنمياد اذيتمون مي كنه
ولي
معمولا اينجور مواقع،بهترين ها در انتظار ادم هستند
شك نكن
فرض کن اتاقو نده مرتیکه..بخدا ایول داری اگه من بودما فک کنم کلا بیخیال خونه می شدم بر میگشتمم می گفتم قسمت نیست خونه بگیرم !!!!
ما هم ديگه كف كرديم چه برسه به خودت
به اميد اون پستي كه بگه خونه رو يافتي
ارسال یک نظر