یکی از بچّهها پیشمئه و داریم روی رسالهٔ نظریش کار میکنیم. امیدوارم بتونه دفاع خوبی داشته باشه. گویا 21 شهریور دفاع داره. به هر حال براش آرزوی موفّقیت میکنم. امروز همراه 3 نفر دیگه از دوستام اومدن اینجا که بهم توی جمع و جور کردن اسباب اثاثیه کمک کنن. انگاری دیگه راستی راستی داریم رفتنی میشیم. امروز یه خونهٔ دیگه هم دیدم که امیدوارم این یکی دیگه قراردادش بسته بشه!! دیگه دارم از سرِ این خونه دچار خندههای هیستریک میشم! بسئه دیگه بابا. یکی یه خونه به ما بده خیالمون راحت بشه دیگه. چقدر بگردم؟ اونقدر که من واسه خونه گرفتن وقت گذاشتم، محمود واسه انتخاب وزراش وقت نذاشت. البته که انتخاب همچین آدمائی بیشتر شبیه این میمونه که من بخوام توی شوش اوّلین خونهای که میبینم رو انتخاب کنم و زحمت گشتن به خودم ندم. من موندهم مجلس چطور فقط 3 تا رو رد کرد؟
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
خیلی بهتر بود اگه همین کارو می کردی.شوش رو می گم
ارسال یک نظر