۱۳۸۸ شهریور ۱۵, یکشنبه

بلاتکلیفی در انتخاب واحد

امروز بز زنگ زد. گفت 500 می‌فرسته و تا 3 ماه دیگه باید بهش برگردونم. نمی‌دونم از این بابت باید خوشحال باشم یا ناراحت، ولی به هر حال جالب بود برام.
ک یه سر هم به حراج بنتون زدم. به 3 تا از فروشگاهاش. شعبهٔ دولت تقریباً غارت شده بود. انگار دشمن حمله کرده باشه و هر چیزی رو برده باشه. حراجای آدیداس و جیوردانو و بالنو هم تعریفی نداشت.
ک فردا باید برم تکلیف انتخاب واحدم رو روشن کنم. این ترم روش عوض شده و همه گوزپیچن فعلاً. سرِ نامه‌های من توی دفتر گروه بلوائی به پا شده. اگه 4 نفر مثل من نامه‌نگاری کرده بودن الان معلوم نبود تکلیف گروه چی بود. انگاری بدجوری از این نامه‌ها عصبانی‌ان. از اون طرف هم حرف خاصّی ندارن بزنن، چون من قانونی عمل کرده‌م. نامهٔ آخر پیش رئیس دانشکده مونده. باید کمیته تشکیل بدن و نمرهٔ نهائی رو مشخّص کنن. وای به حالشون اگه باز ناز کنن. کاری‌ئه که شروعش کرده‌م و تا آخرشم وامی‌ستم.

۳ نظر:

صدا گفت...

خدا بز را حفظ کند
رسما ناز است
آخر عمو سر این نامه اخراجت می کنن

خانم فیلافیلا گفت...

بابا به خدا راضی به زحمت نیستم اما حالا که زحمت کشیدی شعبه های دیگم می رفتی شاید چیزی بود

ماندانا گفت...

مثل اينكه پول پيش زيادي هم آمده ها ! به فكر خرج كردنش افتادي;)