آیا یه نفر فیلمساز، کارگردانِ تئاتر یا امثالهم، باید وقتی یه نمایشنامه یا فیلمنامهای رو دستش گرفت، کاملاً موبهمو اون رو اجرا کنه؟
کاین سؤال رو به این خاطر مطرح کردم که یه عدّه از شما تُویِ کامنتایِ پستِ سکس و نیستی از اینکه ایرجِ راد به متن وفادار نبوده، ناراحت شده بودین. به اعتقادِ این عدّه از خوانندهها و رفقایِ عزیز، شاید اصلاً نباید تُویِ نمایشنامه دست برد. برایِ روشن شدنِ ذهنِ شما تصمیم گرفتم چند خطّی در اینباره بنویسم.
ک
کاین سؤال رو به این خاطر مطرح کردم که یه عدّه از شما تُویِ کامنتایِ پستِ سکس و نیستی از اینکه ایرجِ راد به متن وفادار نبوده، ناراحت شده بودین. به اعتقادِ این عدّه از خوانندهها و رفقایِ عزیز، شاید اصلاً نباید تُویِ نمایشنامه دست برد. برایِ روشن شدنِ ذهنِ شما تصمیم گرفتم چند خطّی در اینباره بنویسم.
ک
در ادبیاتْ ما اصطلاحی داریم به نامِ "اقتباس". اقتباس در لغت یعنی: فایده گرفتن و دانش گرفتن از کسی؛ البته معانیِ دیگهای هم داره که اینجا به دردِ ما نمیخوره. در سینما و تئاتر از اقتباس بیشتر به منظورِ استفاده از یه اثرِ اوّلیّه (بخونین ماده خام) واسه تبدیلش به فیلمنامه یا نمایشنامه استفاده میشه. یعنی مثلاً من از یه داستان یا رمانی خوشم میآد و میآم تبدیلش میکنم به فیلمنامه. گاهی حتّی ممکن هس که من از یه اتّفاقِ واقعی، یا حتّی از یه بریده روزنامه واسه نوشتنِ فیلمنامه استفاده کنم. اینها هم اقتباس محسوب میشن.
ک حالا بر این اساس ما 3 نوع اقتباس داریم:
1. انتقالی: یعنی اینکه اثرِ اوّلیّه رو عیناً با همون ویژگیها به فیلمنامه یا نمایشنامه (بخونین اثرِ ثانویه) تبدیل کنیم. مثلاً اقتباسهائی که زندگیِ ائمه و معصومین در صدا و سیمایِ عزیزِ ما انجام میشه، جزءِ این دسته قرار میگیره. چونکه نمیتونن روایات و تاریخِ مذهب رو دستکاری کنن؛
2. تفسیری: یعنی اینکه با دیدِ خودمون بیایم و ضمنِ حفظِ بدنه اثرِ اوّلیّه، اقتباس کنیم. مثلاً همین فیلمِ The Reader که تویِ یه پستی ازش حرف زدم، جزءِ این دسته قرار میگیره. اگه رمانش رو خونده باشین (به اسمِ برایم کتاب بخوان ترجمه شده)، متوجّه میشین که رماننویس هرگز رویِ مسئله اساسیِ فیلم زوم نکرده و ما یه روایتِ معمولی رو داریم میبینیم؛
3. قیاسی: یعنی اقتباسی که شاید در نگاهِ اوّل هیچ ربطی بینِ اثرِ اوّلیّه و ثانویه پیدا نکنین. بیشتر میتونه بر پایه الهام یا چند جمله ساده از یه خبر یا فیلم باشه. یا مثلاً یه شخصیتی رو از بینِ تمومِ شخصیتهایِ یه داستان پرورش بدیم و حول و حوشِ اون بنویسیم.
.
با تعاریفی که داده شد، شاید اینجوری به نظر بیاد که اقتباسْ محدود به نوشتنِ نمایشنامه و فیلمنامه یا کلاً ادبیات باشه، ولی اینجوری نیس. در هر هنری اقتباس وجود داره. همینکه از رویِ چیزی نقّاشی بشه، این یعنی اقتباس از طبیعت. حتّی عدّهای معتقدن که اصولاً چون ما بر اساسِ داشتههامون خلق میکنیم، پس هر اثرِ هنریای اقتباس محسوب میشه. من اینجا میخوام تأکید کنم که چیزی رو اقتباس میدونم که بر اساسِ دانستههامون و به طورِ عمدی خلق شده باشه.
ک این وسط حتّی کارگردانی که میآد از رویِ یه نمایشنامه یه نمایش رو آماده میکنه و میبره رویِ صحنه، داره در وهله اوّل کلمات رو به تصاویر تبدیل میکنه. پس این خودش یه جورائی میشه اقتباس. بعد اینکه امکان داره این کارگردان بیاد و دیدگاههایِ خودش رو هم واردِ اثر کنه. این هم باز اقتباس محسوب میشه. تا اینجاش ما با نفسِ ماجرا مشکلی نداریم؛ امّا یه کارگردانِ خوب به کارگردانی میگن که دیدگاهش به ارزشِ اثرِ اوّلیّه کمک کنه، نه که مثِ آقایِ راد بزنه درب و داغونش کنه. فیلمِ The Reader اقتباسِ خوبی محسوب میشه، چون از یه رمانِ معمولی، یه شاهکار ساخته.
ک اصولاً ما تا جائی اجازه داریم اثرِ اوّلیّه رو انگولک کنیم که به خوبشدنش کمک کرده باشیم؛ وگرنه خب مگه مریضیم؟
ک حالا بر این اساس ما 3 نوع اقتباس داریم:
1. انتقالی: یعنی اینکه اثرِ اوّلیّه رو عیناً با همون ویژگیها به فیلمنامه یا نمایشنامه (بخونین اثرِ ثانویه) تبدیل کنیم. مثلاً اقتباسهائی که زندگیِ ائمه و معصومین در صدا و سیمایِ عزیزِ ما انجام میشه، جزءِ این دسته قرار میگیره. چونکه نمیتونن روایات و تاریخِ مذهب رو دستکاری کنن؛
2. تفسیری: یعنی اینکه با دیدِ خودمون بیایم و ضمنِ حفظِ بدنه اثرِ اوّلیّه، اقتباس کنیم. مثلاً همین فیلمِ The Reader که تویِ یه پستی ازش حرف زدم، جزءِ این دسته قرار میگیره. اگه رمانش رو خونده باشین (به اسمِ برایم کتاب بخوان ترجمه شده)، متوجّه میشین که رماننویس هرگز رویِ مسئله اساسیِ فیلم زوم نکرده و ما یه روایتِ معمولی رو داریم میبینیم؛
3. قیاسی: یعنی اقتباسی که شاید در نگاهِ اوّل هیچ ربطی بینِ اثرِ اوّلیّه و ثانویه پیدا نکنین. بیشتر میتونه بر پایه الهام یا چند جمله ساده از یه خبر یا فیلم باشه. یا مثلاً یه شخصیتی رو از بینِ تمومِ شخصیتهایِ یه داستان پرورش بدیم و حول و حوشِ اون بنویسیم.
.
با تعاریفی که داده شد، شاید اینجوری به نظر بیاد که اقتباسْ محدود به نوشتنِ نمایشنامه و فیلمنامه یا کلاً ادبیات باشه، ولی اینجوری نیس. در هر هنری اقتباس وجود داره. همینکه از رویِ چیزی نقّاشی بشه، این یعنی اقتباس از طبیعت. حتّی عدّهای معتقدن که اصولاً چون ما بر اساسِ داشتههامون خلق میکنیم، پس هر اثرِ هنریای اقتباس محسوب میشه. من اینجا میخوام تأکید کنم که چیزی رو اقتباس میدونم که بر اساسِ دانستههامون و به طورِ عمدی خلق شده باشه.
ک این وسط حتّی کارگردانی که میآد از رویِ یه نمایشنامه یه نمایش رو آماده میکنه و میبره رویِ صحنه، داره در وهله اوّل کلمات رو به تصاویر تبدیل میکنه. پس این خودش یه جورائی میشه اقتباس. بعد اینکه امکان داره این کارگردان بیاد و دیدگاههایِ خودش رو هم واردِ اثر کنه. این هم باز اقتباس محسوب میشه. تا اینجاش ما با نفسِ ماجرا مشکلی نداریم؛ امّا یه کارگردانِ خوب به کارگردانی میگن که دیدگاهش به ارزشِ اثرِ اوّلیّه کمک کنه، نه که مثِ آقایِ راد بزنه درب و داغونش کنه. فیلمِ The Reader اقتباسِ خوبی محسوب میشه، چون از یه رمانِ معمولی، یه شاهکار ساخته.
ک اصولاً ما تا جائی اجازه داریم اثرِ اوّلیّه رو انگولک کنیم که به خوبشدنش کمک کرده باشیم؛ وگرنه خب مگه مریضیم؟
۷ نظر:
کاملا با حرفات موافقم
میدونی که این جور کامنتهای خیلی خوبه و موافقم و دمت گرم و این چیزا...رو دوست ندارم...اما بانظرت موافقم. نکات آموزشی این متن رو هم دوست داشتم.
مفید واقع شد خیلی....!
پستت بسیار آموزنده و مفید بود. به اصطلاح یک دندونه به سوادمون اضافه شد
ممنون ه.
خیلی خوبه و موافقم و دمت گرم و این چیزا
:))
در راستای نظرهای دوستان
منم موافقم به شدت
:))
منظورم از کامنتم توی اون پست همین بود
کارایی که اقتباس گرفته میشن ولی..گند زده میشه بهشون
وگرنه من واقعا فیلم کوری رو دوس داشتم
معرکه بود به نظرم..یعنی بهتر از این نمیشد یه رمان رو به یه فیلم تبدیل کرد و اون همه حسی که متن میده به بیننده منتقل کرد..صحنه ها و بازی ها خیلی قوی بودن..
reader فیلمشو دیدم ولی چون کتابشو نخونده بودم نمیتونم چیزی بگم
من شخصاً خودم به قضیهی اقتباس واقفم امّا منظور منم از وفادار بودن همون درب داغون نکردن بود . مثلاً همین فیلم و کتاب بادبادک باز که کتابش به قشنگی درد های افغانستان رو به تصویر میکشه و تو هم درد می کشی امّا موقع دیدن فیلم به اون شدّت اندوه رو حس نمیکنی و یه جاهایی اثر تغییر کرده امّا روایت کلی داستان رو منتقل کرده
:)
ارسال یک نظر