تحریمِ جشنوارههایِ تئاتر و فیلمِ فجر درست هس یا نه؟
ک من چند ماه پیش یه مدّتی ذهنم مشغول شده بود که آیا این تحریم تحریمی که میگن، درستئه یا نه. از همون دوران بود که یه رأیگیری تویِ بلاگم گذاشتم و از شما نظرخواهی کردم. سعی کردم همه موارد رو هم لحاظ کنم. امّا رأیگیریِ من اگه صِرفاً بنا به جشنوارههایِ فجر باشه، یه ایرادی بهش واردئه؛ اونم اینکه جشنواره فجر به تدریج بینِ هنرمندا تبدیل به یه نمادِ مخالفت شد. در واقع حکایتش از سایرِ جشنوارهها جدا شد و چه خوب شد که شد.
ک مثالی بزنم از اینکه چطور ما میتونیم یه جشنواره رو با سایرِ جشنوارهها متفاوتش کنیم. همین دیروز روزِ سکوتِ سبز بود. قرار شد که از 7 صبح تا 8 شب کسی به مخابرات محل نذاره. بماند که من هرجا میرفتم با کمالِ تعجّب میدیدم که مردم دارن پشتِ تلفناشون از سکوتِ سبز حرف میزنن! خلاصه از این حواشی که بگذریم، همه ما به دیوثبازیایِ این مخابرات تُویِ این چند ماهِ اخیر واقفیم. امّا مخابرات بیش از اینکه به ما وابسته باشه، تونسته که ما رو به خودش وابسته کنه. واسه همینم هس که ما نمیتونیم هر روز سکوتِ سبز کنیم، بلکه خودمون رو راضی میکنیم به روزِ 30 دیِ 1388 که واسهمون تبدیل شد به یه نماد؛ نمادِ انزجار از جریانِ غالبِ سرکوبگر تُویِ کشورمون. ولی در عینِ حال یه شب همگی شاید تصمیم بگیریم به 90 اس.ام.اس. بزنیم و اصلاً هم به این فکر نکنیم که چقدر پول تُو جیبِ مخابرات میره.
ک حکایتِ جشنوارههایِ تئاتر و فیلمِ فجر هم همینئه. تئاتری که وابسته به کمکِ دولتئه و بدونِ این کمک قادر نیس رُو پایِ خودش بایسته، نمیتونه تمومِ جشنوارهها رو نادیده بگیره. پس میاد و واسه خودش یه نماد وضع میکنه.
ک من چند ماه پیش یه مدّتی ذهنم مشغول شده بود که آیا این تحریم تحریمی که میگن، درستئه یا نه. از همون دوران بود که یه رأیگیری تویِ بلاگم گذاشتم و از شما نظرخواهی کردم. سعی کردم همه موارد رو هم لحاظ کنم. امّا رأیگیریِ من اگه صِرفاً بنا به جشنوارههایِ فجر باشه، یه ایرادی بهش واردئه؛ اونم اینکه جشنواره فجر به تدریج بینِ هنرمندا تبدیل به یه نمادِ مخالفت شد. در واقع حکایتش از سایرِ جشنوارهها جدا شد و چه خوب شد که شد.
ک مثالی بزنم از اینکه چطور ما میتونیم یه جشنواره رو با سایرِ جشنوارهها متفاوتش کنیم. همین دیروز روزِ سکوتِ سبز بود. قرار شد که از 7 صبح تا 8 شب کسی به مخابرات محل نذاره. بماند که من هرجا میرفتم با کمالِ تعجّب میدیدم که مردم دارن پشتِ تلفناشون از سکوتِ سبز حرف میزنن! خلاصه از این حواشی که بگذریم، همه ما به دیوثبازیایِ این مخابرات تُویِ این چند ماهِ اخیر واقفیم. امّا مخابرات بیش از اینکه به ما وابسته باشه، تونسته که ما رو به خودش وابسته کنه. واسه همینم هس که ما نمیتونیم هر روز سکوتِ سبز کنیم، بلکه خودمون رو راضی میکنیم به روزِ 30 دیِ 1388 که واسهمون تبدیل شد به یه نماد؛ نمادِ انزجار از جریانِ غالبِ سرکوبگر تُویِ کشورمون. ولی در عینِ حال یه شب همگی شاید تصمیم بگیریم به 90 اس.ام.اس. بزنیم و اصلاً هم به این فکر نکنیم که چقدر پول تُو جیبِ مخابرات میره.
ک حکایتِ جشنوارههایِ تئاتر و فیلمِ فجر هم همینئه. تئاتری که وابسته به کمکِ دولتئه و بدونِ این کمک قادر نیس رُو پایِ خودش بایسته، نمیتونه تمومِ جشنوارهها رو نادیده بگیره. پس میاد و واسه خودش یه نماد وضع میکنه.
ک الان من میخوام به سؤالی که اوّلِ این پست پرسیدم جواب بدم: تحریمِ جشنوارههایِ تئاتر و فیلمِ فجر از نظرِ من درستئه؛ چه واسه هنرمندا، چه واسه تماشاگرا. برایِ همین بنده به عنوانِ یه آدمی که بینِ هنرمند و تماشاگر واستاده، اعلام میکنم که بنده نه تنها امسال تُویِ هیچ کاری همکاری نکردم، بلکه هیچ کاری رو هم نمیرم ببینم.
ک این آدما اینقدر حقیرن و اینقدر حتّی از این اعتراضایِ کوچیک میترسن که رفتهن بزرگترین کارگردانِ تئاترِ دنیا، یعنی پیتر بروک رو هم آوردهن به جشنواره. البته من یه خبری خوندم که تئاتریا به بروک نامه زدهن که فلونی، یارِ جونی، داری چیکار میکونی؟ (با لهجه اصفونی بخونین لطفاً) و پیتر رو منصرفش کردن. امّا همچنان اسمِ پیتر تُویِ برنامه جشنواره هس. ولی من حتّی حاضر نیستم کارِ اون رو هم برم ببینم. بابا شوخی که نیس؛ بالاخره هر کدوممون یه اعتقادی داریم (البته فرض میکنیم که اینطوری باشه) و اگه کسی دلی واسه جنبش میسوزونه، یه امسال و یه جشنواره فجر رو بیخیال بشه لطفاً. رفقامون تُو زندونا دارن مبارزه میکنن. بچّهها بیرون از زندان از هر طرف تحتِ فشارن. قرار هم نیس هنرمندا تا ابد نرن تُویِ این جشنوارهها. یه امسالئه و یه جشنواره فجر. کوتاه بیاین دیگه.
ک اگه قرار بود همه جشنوارهها تحریم بشن، من کاملاً مخالف بودم. از نوعِ سؤالیام که تُویِ رأیگیری آوردهم مشخّصئه که با تحریمِ کلّیِ جشنوارهها مخالفم. در واقع جوابم تُویِ سؤال وجود داره. بالاخره اهلِ هنر باید از یه جائی نون بخورن. نمیشه که همه جشنوارهها رو بیخیال شد.
ک این آدما اینقدر حقیرن و اینقدر حتّی از این اعتراضایِ کوچیک میترسن که رفتهن بزرگترین کارگردانِ تئاترِ دنیا، یعنی پیتر بروک رو هم آوردهن به جشنواره. البته من یه خبری خوندم که تئاتریا به بروک نامه زدهن که فلونی، یارِ جونی، داری چیکار میکونی؟ (با لهجه اصفونی بخونین لطفاً) و پیتر رو منصرفش کردن. امّا همچنان اسمِ پیتر تُویِ برنامه جشنواره هس. ولی من حتّی حاضر نیستم کارِ اون رو هم برم ببینم. بابا شوخی که نیس؛ بالاخره هر کدوممون یه اعتقادی داریم (البته فرض میکنیم که اینطوری باشه) و اگه کسی دلی واسه جنبش میسوزونه، یه امسال و یه جشنواره فجر رو بیخیال بشه لطفاً. رفقامون تُو زندونا دارن مبارزه میکنن. بچّهها بیرون از زندان از هر طرف تحتِ فشارن. قرار هم نیس هنرمندا تا ابد نرن تُویِ این جشنوارهها. یه امسالئه و یه جشنواره فجر. کوتاه بیاین دیگه.
ک اگه قرار بود همه جشنوارهها تحریم بشن، من کاملاً مخالف بودم. از نوعِ سؤالیام که تُویِ رأیگیری آوردهم مشخّصئه که با تحریمِ کلّیِ جشنوارهها مخالفم. در واقع جوابم تُویِ سؤال وجود داره. بالاخره اهلِ هنر باید از یه جائی نون بخورن. نمیشه که همه جشنوارهها رو بیخیال شد.
ک بیاین همیاری کنیم و امسال حتّی تماشاگر هم نباشیم. میدونم که یه عدّه میگن خب که چی؟ به خیالت سالنا خالی اجرا میرن؟ خب معلومئه که نه. سالنا همیشه تُو جشنوارهها پُرَن. ولی آیا 30 دی همه موبایلاشون خاموش بود و در سکوتِ مخابراتی به سر میبردن؟ معلومئه که نه. یه عدّه حتّی به هم زنگ میزدن و تبریک میگفتن که هی فلونی! امروز باز سبزا دارن میترکونن! امّا این همبستگی باید دیده بشه، نه تُویِ سالنایِ پر و خالی، بلکه بینِ خودمون. همینکه پدر و مادر و دوستایِ ما بدونن که ما با همه علاقهمون امسال یه هدفِ بزرگتری رو داریم دنبال میکنیم، قطعاً به زنده موندنِ جنبشمون کمک میکنه. بذارین نفسایِ همدیگه رو احساس کنیم.
ک دوستانِ محترم؛ اگه با حرفائی که زدم موافق هستین، خوشحال میشم که شما هم توی بلاگاتون یا تویِ جمعایِ خونوادگی و دوستانهتون این موضوع و دلایلش رو مطرح کنین. اگه هم مایل باشین که عیناً همین پست رو تویِ بلاگتون بذارین، من هرگز منعی در موردش ندارم. خیلیام خوشحال میشم که افتخارِ مهمانیِ بلاگِ شما رو داشته باشم.
ک در آخر بگم که از هرگونه نظرِ مخالفتآمیز به شدّت استقبال میشه. اگه کسی تُونست این پست رو به بالاترین بفرسته، ازش تشکّر میکنم.
ک در آخر بگم که از هرگونه نظرِ مخالفتآمیز به شدّت استقبال میشه. اگه کسی تُونست این پست رو به بالاترین بفرسته، ازش تشکّر میکنم.
۲۴ نظر:
عالی بود - موافقم - منم نمیرم
خیلی خیلی موافقم
کاش واقعن کسی بتونه اینو بفرسته به بالاترین
کاش سیستمه بلاگتون اینو داشت
خوبه که بینه خودمون بتونیم این اتحاد رو حس کنیم
خب من جوابمو گرفتم!!!
موافق
من نیز ...
آره تنها ام و دانشجو...الان دیگه آخرشه البته...
اما نمیدونم راستش چرا کلا اینقدر بی حس و غیرت شدم...من تئاتر دیدن رو دوست دارم خب...!!! یعنی اگر میرم جشنواره دلیلش این نیست که اونوری باشم...البته فکر کنم کارم همین معنی رو بده
D:
این که الان زمان جشنواره رفتن و جشن گرفتن نیست که بدیهیه به همون دلایلی که گفتی
اما سوال اینجاس که فایده اش چیه؟ الان شرایط جلوتر از تحریم جشنواره اس هرچند که باهات موافقم در مورد ترسشون
حرفم این نیست که تحریم نکنیم ...می خوام اینو بگم اگه معاش هنرمندا رو تحت تاثیر قرار میده نکنن این کارو چون در هر حال سالنا پر میشه
مصطفی جان
معاش هیچ هنرمندی به خاطر یه جشنواره به خطر نمیافته. گفتم که، این کار تبدیل به یه حرکتز اعتراضی شده که از ماهها قبل حرفش زده میشده و هنوزم زده میشه. فایدهش همبستگی بین خودمون و ابراز اعتراضمونئه. همین. قرارم نیس سالنا پر نشن؛ گفتم که بالاخره جشنواره خالی نمیمونه.
.
.
Mrs. Sorutcci
میدونم دوس داری ببینی. منم دوس دارم ببینم. کسی هم قرار نیس با رفتن به این جشنوارهها تبدیل به یه کودتاچی بشه. فقط میگم کاش یه بار دیگه به خاطرِ هدفمون دل رو به دریا بزنیم و امسال سر وقتِ این دو تا جشنواره نریم. اکثر کارای ایرانی بعد از جشنواره بازم اجرا میشن. البته که تضمینی وجود نداره، امّا احتمالش زیادئه.
کلا" من از اسمش خوشم نمیاد هیچ وقت هم دنبالش نبودم
من قول میدم فقط دو تا کار که اجراشونو ندیدم و یکی از کارای دوستامو برم D:..آخه اصفهانی جماعت دنبال چیز مفت میگرده...آقا من شرمندم که اینقدر جو جدیه و من هی نیشم بازه..من از همه جنبشی معذرت میخوام
شدیدا هستمت هومن، نیستم که بخوام برم ببینم یا نه
اما همه حرفاتو هستم! توصیه هم کردم که بیان بخونن یه عدده نوشتتو.
من که نمیرم!
خوبه که همه بدونن و نرن!
والا من كه اينجامو كلا نمى تونم برم، اما كاملا باهت موافقم ، به نظر منم نبايد به فايدى كارى كه ميكنيم اونجورى نگاه كرد، بايد فك كنيم كه فايده ى كاراى به ظاهر بى فايدمون حد اقل اينه كه نشون ميده اهميت ميديم، هنوز خفه نشديم و به هم اميد ميديم، هر چند كوچيك
مثلا ما اينجا ، شنبه ها، 10 نفر ادم عينه بيب خلا ميريم وايميستيم وسط خيابون ، بيد بيد ميلرزيمو دو تا كاغذ ميگيريم دستمون كه اره و اينا... فايده اى داره؟كارى از پيش مى بره؟ نه، اما كم كم خودمون شيرفهم ميشيم كه جا نزديمو پشته همم هستيم، حتى اگه اين ته دنيا هستيم و گرفتار روزمرگى خاص اينجا
از خودش خوشم نمیاد ..اسمش همیشه میرفته رو اعصابم ...فجر ...! آخه نمی فهمم قحطی کلمه پارسی داریم ما!
آخه نمیدونی سر هر مورد کوفتی که کم میارن میگن باید فرهنگ استفاده از حمل و نقل عمومی رو ترویج کنیم همه چی حل میشه
در مورد تحریم هم نظر من گزینه 3 می باشد! : بله. چون باید از هر امکانی برای اعتراض بهره برد
آقا من دیروز رفتم دو سانسم پشت هم کار دیدم...تو قسمت مهمانان ویژه هم نشستم...حالا همه بریزین سرم!
در ضمن دانشگاه هنریم..خودت چی؟ فکر کنم هنر معماری باشی نه؟
آقا يه چيزي واسه من جالبه..چرا گزينه ٤ بيشتر راي آورده؟
امسال كه فرشچيانِ(اصفهان) همزمان مثل اينكه ميخواد فيلمهاي فجرا بزاره،مي خواستم برم دو سه تاييشونا ببينم،اما چون با اين زاويه قضيه را نگاه نكرده بودم نظرم تغيير كرد،چون با حرفاتون واقعن موافقم.
کار همه رو راحت کردیا ، همه شر کردن ! امّا هیشکی ننوشتتت !
خسته نباشی
نه. منم نمی رم.
کاملاً موافقم
می گم الان که اقای موسوی توی بیانیه شون دولت را به رسمیت شناخته با ز هم این تحریم لازمه؟
ممنون می شوم جواب بدی
ناشناس، برام جالبه که هنوز متوجه نیستید که دیگه کار از یاحسین، میرحسین ، رأی من کو؟ گذشته است!!! موسوی از اوّل رهبر نبود فقط یک انگیزهی حرکت بود!
آقا من یه سهمی هرچند کوچیک برای اطلاعرسانی ایفا کردم و لینک شما رو هم جسارتاً افزودیم.
http://mordadie-kochak.blogspot.com/2010/01/blog-post_25.html
قربانت
ارسال یک نظر